5984 . قلبم شکسته آن چه در طول زندگی بر من رُخ داده قلبم را از تحمل ناتوان و فکرم سراسر اندوه گَشته چشمانم به اشک از ترس آن که چه باید کنم تَر است از خویش قدرت و اراده ای ندارم متوسل به توام مگذار در هیچ راهی پاهای تصمیم و رفتارم بلغزد ای مدبر امور ای محافظت کننده ی مخلوق به منه مسکین و اسیر، دور سری ولی ات گشایشی ده
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت